خدای واقعی
سوی دیار عاشقان♥
16 / 5 / 1392برچسب:, :: 17:51 :: نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل
 
   به بهانه فرا رسیدن عید سعید فطر
گروه اینترنتی شمیم وصل
 
پیش از این ها فکر می کردم خدا
 
خانه ای دارد میان ابرها 
 
مثل قصر پادشاه قصه ها 
 
خشتی از الماس و خشتی از طلا 
 
پایه های برجش از عاج و بلور
 
بر سر تختی نشسته با غرور 
 
ماه، برق کوچکی از تاج او
 
هر ستاره پولکی از تاج او 
 
اطلس پیراهن او آسمان
 
نقش روی دامن او کهکشان 
 
رعد و برق شب، طنین خنده اش
 
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش 
 
دکمه ی پیراهن او آفتاب 
 
برق تیر و خنجر او ماهتاب 
 
هیچ کس از جای او آگاه نیست
 
هیچکس را در حضورش راه نیست 
 
پیش از این ها خاطرم دلگیر بود
 
از خدا در ذهنم این تصویر بود 
 
آن خدا بی رحم بود و خشمگین 
 
خانه اش در آسمان دور از زمین 
 
بود، اما در میان ما نبود
 
مهربان و ساده و زیبا نبود 
گروه اینترنتی شمیم وصل
 
در دل او دوستی جایی نداشت
 
مهربانی هیچ معنایی نداشت 
 
هر چه می پرسیدم از خود از خدا
 
از زمین از آسمان از ابرها 
 
زود می گفتند این کار خداست
 
پرس و جو از کار او کاری خطاست 
 
هر چه می پرسی جوابش آتش است
 
آب اگر خوردی عذابش آتش است 
 
تا ببندی چشم ... کورت می کند
 
تا شوی نزدیک ... دورت می کند !! 
 
کج گشودی دست ... سنگت می کند !!
 
کج نهادی پای ... لنگت می کند !! 
 
تا خطا کردی عذابت می کند
 
در میان آتش آبت می کند !! 
 
با همین قصه دلم مشغول بود
 
خواب هایم خواب دیو و غول بود 
 
خواب می دیدم که غرق آتشم 
 
در دهان شعله های سرکشم 
 
در دهان اژدهایی خشمگین
 
بر سرم باران گرز آتشین 
 
محو می شد نعره هایم بی صدا 
 
در طنین خنده ی خشم خدا ... 
 
نیت من در نماز و در دعا
 
ترس بود و وحشت از خشم خدا !! 
 
هر چه می کردم همه از ترس بود
 
مثل از بر کردن یک درس بود 
 
مثل تمرین حساب و هندسه
 
مثل تنبیه مدیر مدرسه 
 
تلخ مثل خنده ای بی حوصله
 
سخت مثل حل صدها مسأله 
 
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
 
 
مثل صرف فعل ماضی سخت بود 
 
گروه اینترنتی شمیم وصل
 
تا که یک شب ...
 دست در دست پدر
 
راه افتادم به قصد یک سفر 
 
در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا 
زود پرسیدم پدر این جا کجاست؟؟
گفت این جا خانه ی خوب خداست !! 
گفت این جا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند ! 
با وضویی دست و رویی تازه کرد
با دل خود گفتگویی تازه کرد 
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟! 
گفت آری خانه ی او بی ریاست ...
فرش هایش از گلیم و بوریاست 
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است 
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش ... روشنی 
خشم نامی از نشانی های اوست 
حالتی از مهربانی های اوست 
قهر او از آشتی شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است !! 
گروه اینترنتی شمیم وصل
دوستی را دوست معنا می دهد
قهر هم با دوست معنا می دهد 
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست ...
قهری او هم نشان دوستی است 
تازه فهمیدم خدایم این خداست
 
این خدای مهربان و آشناست 
دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر 
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد ... 
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود ... 
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست، پاک و بی ریا 
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد !! 
می توان درباره ی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد 
چکه چکه مثل باران راز گفت ...
با دو قطره صد هزاران راز گفت 
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد 
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند !! 
می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد !! 
می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت ... 
مثل این شعر روان و آشنا
پیش از این ها فکر می کردم خدا
 
قیصر امین پور
 
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل
گروه اینترنتی شمیم وصل

 دعای عشق بخوان

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



درباره وبلاگ


بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)* صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللهم صل علی ، علی بن موسي الرضا مرتضي الامام التقي النقي و حجتك علی من فوق الارض ومن تحت الثري الصديق الشهيد صلاه كثيره تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كأفضل ماصليت علي احد من اوليائک پرودگارا، ‌ بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ،‌ درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، ‌درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، ‌همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ ارادتمند : رئیس آبی ها Blues Boss
آخرین مطالب