سوی دیار عاشقان♥ |
|||
17 / 3 / 1392برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : رئیس آبی ها Blues Boss
ایراد ما به احادیث بعثت کلیه این احادیث که نخست از طریق اهل تسنن نقل شده و در کتابهاى آنها آمده است و سپس به نقل از آنها به کتب شیعه هم سرایت کرده است، از درجه اعتبار ساقط مىباشد. در اینجا به چند نکته آن اشاره مىکنیم، و تفصیل را به کتاب «شعاع وحى برفراز کوه حراء» که براى نخستین بار پرده از روى ماجراى مبهم بعثت برداشته است، حوالت مىدهیم. (12) 1- چنانکه گفتیم پیغمبر از زمان کدکى و ایام جوانى تا سى و هفتسالگى، بارها علائمى مىدید که از آینده درخشان او خبر مىداد. مانند ابری که برسر او سایه افکنده بود، و خبرى که راهب شهر «بصرى» در اردن راجع به پیغمبرى او به عمویش ابوطالب داد، و آنچه روح القدس به وى مىگفت، و صداهائى که مىشنید. بنابراین هیچ معنا ندارد که هنگام نزول وحى و برخورد با جبرئیل این طور دست و پاى خود را گم کند، و نداند که چه اتفاقى افتاده است، و باید ورقة بن نوفل به داد او برسد! 2- پیغمبر از لحاظ نبوغ و استعداد و عقل بر همه مرد و زن مکه و قبائل عرب و مردم عصر برترى داشت. با توجه به این حقیقت چگونه او پس از اعلام نبوت دچار وحشت و تردید شده و به همسرش خدیجه متوسل مىشود که او را بگیرد تا به زمین نیفتد یا تقویت کند که از شک و تردید به در آید؟ 3- آیا پس از دیدن پیک وحى و آوردن پنج آیه قرآن و اعلام این که تو پیغمبر خدائى و من جبرئیل هستم، و مشاهده جبرئیل با آن عظمت، دیگر جاى این بود که پیغمبر درباره وحى آسمانى و تکلیف خود دچار تردید شود، یا احتمال دهد موضوع حقیقت نداشته باشد؟! 4- تخت و تاج و سایر تشریفات تعینات صورى است و تناسب با سلاطین و پادشاهان دارد، نه مقام معنوى نبوت که باید با کمال سادگى و دور از هرگونه تشریفات مادى انجام گیرد. دور نیست که سازندگان این حدیثبه تقلید از تاجگذارى پادشاهان ایران، خواستهاند براى پیغمبر عربى هم در عالم خیال چنین صحنهاى بسازند! واقعیت بعثت از دیدگاه شیعه ماجراى بعثت بدان گونه که قبلا گذشت موضوعى نبود که یک فرد مسلمان معتقد به آن باشد، و پىبرد که خاتم انبیا چگونه به مقام عالى پیغمبرى رسیده است. ما پس از بررسىهاى لازم از مجموع نقلها به این نتیجه رسیدهایم که آنچه در منابع شیعه و احادیثخاندان نبوت رسیده است، واقعیتبعثت را چنان روشن مىسازد که هیچ یک از اشکالات گذشته مورد پیدا نمىکند. از جمله احادیثى که بازگو کننده حقیقتبعثت است و آغاز وحى را به خوبى روشن مىسازد، روایتى است که ذیلا از لحاظ خوانندگان مىگذرد: پیشواى دهم ما حضرت امام هادى (علیه السلام) مىفرماید: «هنگامى که محمد (صلى الله علیه و آله) ترک تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وى بخشیده بودبه مستمندان بخشید، هر روز به کوه حراء مىرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مىنگریست، و شگفتىهاى رحمت و بدایع حکمت الهى را مورد مطالعه قرار مىداد. به اطراف آسمانها نظر مىدوخت، و کرانههاى زمین و دریاها ، درهها ، دشتها و بیابانها را از نظر مىگذرانید، و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهى، درس عبرت مىآموخت. ازآنچه مىدید، به یاد عظمتخداى آفریننده مىافتاد. آن گاه با روشن بینى خاصى به عبادت خداوند اشتغال مىوزید. چون به سن چهل سالگى رسید خداوند نظر به قلب وى نمود، دل او را بهترین و روشنترین و نرمترین دلها یافت. در آن لحظه خداوند فرمان داد درهاى آسمانها گشوده گردد. محمد (صلى الله علیه و آله) از آنجا به آسمانها مىنگریست، سپس خدا به فرشتگان امر کرد فرود آیند، و آنها نیز فرود آمدند، و محمد (صلى الله علیه و آله) آنها را مىدید. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمانها به سر محمد (صلى الله علیه و آله) و چهره او معطوف داشت. در آن لحظه محمد (صلى الله علیه و آله) به جبرئیل که در هالهاى از نور قرار داشت نظر دوخت. جبرئیل به سوى او آمد و بازوى او را گرفت و سخت تکان داد و گفت: اى محمد! بخوان. گفت چه بخوانم؟ «ما اقرا»؟ جبرئیل گفت: «نام خدایت را بخوان که جهان و جهانیان را آفرید. خدائى که انسان را از ماده پست آفرید (نطفه). بخوان که خدایتبزرگ است. خدائى که با قلم دانش آموخت و به انسان چیزهائى یاد داد که نمىدانست». پیک وحى، رسالت خود را به انجام رسانید، و به آسمانها بالا رفت. محمد (صلى الله علیه و آله) نیز از کوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسیله وحى دیده بود که از شکوه و عظمت ذات حق حکایت مىکرد،بىهوش شد، و دچار تب گردید. از این که مبادا قریش و مردم مکه نبوت او را تکذیب کنند، و به جنون و تماس با شیطان نسبت دهند، نخست هراسان بود. او ازروز نخستخردمندترین بندگان خدا و بزرگترین آنها بود. هیچ چیز مانند شیطان و کارهاى دیوانگان و گفتار آنان را زشت نمىدانست. در این وقتخداوند اراده کرد به وى نیروى بیشترى عطا کند، و به دلش قدرت بخشد. بدین منظور کوهها و صخرهها و سنگلاخها رار براى او به سخن در آورد. به طورى که به هر کدام مىرسید، به وی اداى احترام مىکردند. و مىگفت: السلام علیک یا حبیب الله! السلام علیک یا ولى الله! السلام علیک یا رسول الله! اى حبیب خدا مژده باد که خداوند تو را از همه مخلوقات خود، آنها که پیش از تو بودهاند، و آنها که بعدها مىآیند برتر و زیباتر و پرشکوهتر و گرامىتر گردانیده است. از این که مبادا قریش تو را به جنون نسبت دهند، هراسى به دل راه مده. زیرا بزرگ کسى است که خداوند جهان به وى بزرگى بخشد، و گرامى بدارد! بنابراین از تکذیب قریش و سرکشان عرب ناراحت مباش که عنقریب خدایت تو را به عالىترین مقام خواهد رسانید، و بالاترین درجه را به تو خواهد داد. پس از آن نیز پیروانتبه وسیله جانشین تو على بن ابیطالب (علیه السلام) ازنعمت وصول به دین حق برخوردار خواهند شد، و شادمان مىگردند. دانشهاى تو به وسیله دروازه شهر حکمت و دانشت على بن ابیطالب در میان بندگان و شهرها و کشورها منتشر مىگردد. به زودى دیدگانتبه وجود دخترت فاطمه (سلام الله علیها) روشن مىشود، و از وى و همسرش على، حسن و حسین که سروران بهشتیان خواهند بود، پدید مىآیند. عنقریب دین تو در نقاط مختلف جهان گشترش مىیابد. دوستان تو و برادرت على پاداش بزرگى خواهند یافت. لواى حمد را به دست تو مىدهیم، و تو آن را به برادرت على مىسپارى. پرچمى که در سراى دیگر همه پیغمبران و صدیقان و شهیدان در زیر آن گرد مىآیند، و على تا درون بهشت پرنعمت فرمانده آنها خواهد بود. من در پیش خود گفتم: «خدایا! این على بن ابیطالب که او را به من وعده مىدهى کیست؟ آیا او پسر عم من است؟ ندا رسید اى محمد! آرى، این على بن ابیطالب برگزیده من است که به وسیله او این دین را پایدار مىگردانم، و بعد از تو برهمه پیروانتبرترى خواهد داشت. (13) در این حدیث همه چیز راجع به آغاز کار پیغمبر گفته شده است. جاى تعجب است که مفسران اسلامى به خصوص مفسران شیعه از این حدیث شریف و نقل آن درتفسیر سوره اقرا غافل ماندهاند، با اینکه نکات جالب و تازهاى از تاریخ حیات پیغمبر را بازگو مىکند، که مى باید مسلمانان از آن آگاه گردند. ملاحظه مىکنید که پیغمبر بدون هیچ گونه تشریفات مادى یا اشکالاتى که در احادیث اهل تسنن بود، به مقام عالى پیغمبرى رسید. با قدمهائى شمرده و دیدى وسیع و قدرتى خارق العاده به خانه بازگشت. همین که وارد خانه شد پرتوى از نور و بوئى خوش فضاى خانه را فرا گرفت. خدیجه پرسید این چه نورى است؟ پیغمبر فرمود: این نور نبوت است. اى خدیجه! بگو لا اله الا الله و محمد رسول الله. سپس پیغمبر ماجراى بعثت را چنانکه اتفاق افتاده بود براى خدیجه شرح داد و افزود که جبرئیل به من گفت: «از این لحظه تو پیغمبر خدائى». خدیجه که از سالها پیش هالهاى از نور نبوت درسیما درخشان همسر محبوب خود دیده و از کردار و رفتار و گفتار او هزاران راز نهفته و شادى بخش خوانده بود گفت: به خدا دیر زمانى است که من در انتظار چنین روزى به سر بردهام، و امیدوار بودم که روزى تو رهبر خلق و پیغمبر این مردم شوى. (14) بدین گونه محمد بن عبدالله برازندهترین مردم قریش که سوابق درخشان او نزد عموم طبقات روشن و از لحاظ ملکات فاضله و سجایاى اخلاقى و خصال روحى شهره شهر بود، برفراز کوه حراء از جانب خداوند یکتا به مقام عالى نبوت و رهبرى خلق برگزیده شد، و خاتم انبیا گردید. ادامه دارد... نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ بسم الله الرحمن الرحیم، وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ ♥♥♥♥♥ اللّهُمَّ صَلِّ علی مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ♥♥♥♥♥ اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً و َناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً ♥♥♥♥♥ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ *(۲۵۵)* لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ *(۲۵۶)* اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ *(۲۵۷)* صدق الله العّلی العّظیم ♥♥♥♥♥ اللهم صل علی ، علی بن موسي الرضا مرتضي الامام التقي النقي و حجتك علی من فوق الارض ومن تحت الثري الصديق الشهيد صلاه كثيره تامه زاكيه متواصله متواتره مترادفه كأفضل ماصليت علي احد من اوليائک پرودگارا، بر علي بن موسي الرضاي برگزيده ، درود و رحمت فرست . آن پيشواي پارسا و منزه و حجت تو بر هر كه روي زمين و زير خاك است. بر آن صديق شهيد درود و رحمت فراوان فرست، درودي كامل و بالنده و از پي هم و پياپي و پي در پي، همچون برترين و درود و رحمتي كه بر هريك از اوليائت فرستادي. ♥♥♥♥♥ خیالت راحت ! من همان منم ؛ هنوز هم در این شب های بی خواب و بی خاطره، میان این کوچه های تاریک پرسه می زنم اما به هیچ ستاره ی دیگری سلام نخواهم کرد.. ♥♥♥♥♥ اللًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم ♥♥♥♥♥ سکوتم را نکن باور..... من آن آرامش سنگین پیش از مرگ توفانم..... من آن خرمن ..... من آن انبار باروتم...... که با آواز یک کبریت آتش می شوم یکسر.... ♥♥♥♥♥ ارادتمند : رئیس آبی ها Blues Boss آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|||
|